جدول جو
جدول جو

معنی پر خشم - جستجوی لغت در جدول جو

پر خشم
خشمناک خشمگین غضبناک، پر توپ و تشر پرپر خاش. یا پر خشم بودن، خشمگین بودن غضبناک بودن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر خشمی
تصویر پر خشمی
خشمناکی شدت خشم غضبناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خم
تصویر پر خم
درهم پریشان، پرشکن پر پیچ پرتاب پرناز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخشم
تصویر پرخشم
غضبناک، خشمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخشم
تصویر پرخشم
سخت خشمناک، غضبناک، پرتوپ وتشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر شرم
تصویر پر شرم
پر آزرم پر حیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر دشمن
تصویر پر دشمن
پر از دشمن پر از اعدا: (سراسر همه کوه پر دشمن است در دژ پر از نیزه و جوشن است. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که دارای خون کافی و وافی باشد مقابل کم خون، خون آلود. یا جگر و دلی پر خون. پر اندوه پر درد دردمند غمزده. یا صورت چهره رخ پر خون. افروخته گلگون. یا مژه چشم دیده پر خون. خونبار
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خطر
تصویر پر خطر
پر بیم و هراس ترسناک خطرناک مهلک، عظیم خطیر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خرد
تصویر پر خرد
بسیار زیرک و عاقل پر عقل پر شعور مقابل کم خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خرج
تصویر پر خرج
پر هزینه که هزینه و خرج بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خدو
تصویر پر خدو
پر آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خار
تصویر پر خار
که خار بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
که نزدیک هم روییده باشد انبوه فراوان متراکم مقابل کم پشت: موی پر پشت. یا باران پرپشت. که بسیار و فراوان بارد، پر مایه مقابل کم پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر بیم
تصویر پر بیم
سخت ترسان بیمناک هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر خشم
تصویر دیر خشم
صبور، حلیم، بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر چشم
تصویر پیر چشم
چشمی که بسبب کار بسیار فرسوده و پیر شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر خشک
تصویر زر خشک
طلای خالص، زر خالص، زر طلی، زر رکنی، شش سری، ابریز، زر بی غشّ، زر طلی، زر جعفری، زر طلا، زر ده دهی، زر شش سری، زر سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر کم
تصویر پر کم
بیکار و ناچیز و از کار افتاده: (مور که پریافت نه پر کم بود پر زدنش ز آن سوی عالم بود) (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کش
تصویر پر کش
بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر غم
تصویر پر غم
اندوهگین اندوه گسار پر غصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشم
تصویر پریشم
ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپشم
تصویر پرپشم
دارای پشم یا موی بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر خشم گشتن
تصویر پر خشم گشتن
خشمناک شدن غضبناک شدن پر خشم شدن پر خشم گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خشم گردیدن
تصویر پر خشم گردیدن
پر خشم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خشم شدن
تصویر پر خشم شدن
پر خشم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
پرخچ، شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرخم
تصویر پرخم
پرشکن، پر پیچ و تاب مثلاً زلف پرخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
کفل، سرین، کفل و ساغری اسب و استر، پرخچ، فرخش، برای مثال بور شد چرمۀ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد - لغتنامه - پرخش)
شمشیر، تیغ، برای مثال پرخشش به کردار تابان درخشی / که پیچان پدید آید از ابر آذر (لغتنامه - پرخش)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرخش
تصویر پرخش
((پَ رَ))
سرین اسب و استر، شمشیر، تیغ
فرهنگ فارسی معین